معنی ایستگاه فضایی روسیه
حل جدول
میر
ایستگاه فضایی روسیه بود
میر
نخستین ایستگاه فضایی
میر
اولین ایستگاه فضایی آمریکا
اسکای لب
ایستگاه فضایی ساقط شده
میر
اولین ایستگاه فضایی عملیاتی جهان
سالیوت
لغت نامه دهخدا
فضایی. [ف َ] (ص نسبی) فضائی. منسوب به فضا.
- هندسه ٔ فضایی، قسمتی ازعلم هندسه که درباره ٔ اجسام بحث میکند و موضوع آن مطالعه ٔ چیزی است که قسمتی از فضا را اشغال کند.
فضایی. [ف َ] (اِخ) از همدان است. شخصی سلیم النفس و صادق القول بود و نسبت به حقیر (صادقی کتابدار) سمت معلمی داشت. شعرش هموار و آبدار است و این ابیات از اوست:
عاشقان را ذوق از معنی است نی صورت ز دوست
صورت شیرین بچشم کوهکن گو سنگ باش.
بار غم از دل مجنون که تواند برداشت
ناقه ٔ لیلی اگر روی به هامون نکند.
(از مجمع الخواص تألیف صادقی کتابدار از ترجمه ٔ خیام پور ص 247).
فضایی از شعرای زمان شاه عباس صفوی است.
ایستگاه
ایستگاه. (اِ مرکب) جای ایستادن. (فرهنگ فارسی معین). || محل توقف وسایل نقلیه (اتومبیل، اتوبوس، قطار). (فرهنگ فارسی معین).
روسیه
روسیه. [سی ی َ] (اِخ) نامی است که بر امپراتوری وسیع تزارهااطلاق می شود و آن در اروپا و آسیا از سواحل دریای بالتیک تا سواحل اقیانوس کبیر ممتد بوده است. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین). رجوع به روسیه ٔ شوروی شود.
روسیه. [ی َه ْ] (ص مرکب) مخفف روسیاه. کسی که بخاطر کارناروا که مرتکب شده شرمنده است:
گر به پیری دانش بدگوهران افزون شدی
روسیه تر نیستی هر روز ابلیس لعین.
منوچهری.
ای ز خجالت همه شبهای تو
روسیه از روز طربهای تو.
نظامی.
زن چو انگور و طفل بی گنهست
خام سرسبز و پخته روسیهت.
نظامی.
و رجوع به روسیاه شود.
فرهنگ معین
جای ایستادن، 2- جای ایستادن وسایط نقلیه.، ~ فضایی ماهواره ای بزرگ و مجهز برای گردش بلندمدت در مدار زمین به صورت پایگاهی برای انجام مأموریت های اکتشافی، تحقیقات علمی، تعمیر ماهواره و مانند آن.، ~ صلواتی محل خاصی از جنبه مذهبی که در آ [خوانش: (اِمر.)]
مترادف و متضاد زبان فارسی
توقفگاه، موقف، یام، رله
معادل ابجد
1679